یادگاری

ساخت وبلاگ
گاهی در طول روز خستگی هایم آن قدر زیاد می شود که خودم هم خسته می شوم... خسته می شوم از تمام دغدغه های ذهن بیمارم..خسته می شوم از صداهای بلند مغزم که گاهی دیگر به آن در می زنند و افکارم را بلند بلند فریاد می زنند... خسته می شوم از خوابیدن نابهنگام ...از بیدارشدن نابهنگام...از اتفاقاتی که درست زمانی که حس آرامش می کنم  وسط زندگیم سر در می آورند ...خسته می شوم از بغض های خفه و سرخورده ای که راه نمی ی یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : خستگی, نویسنده : deltangi7267 بازدید : 11 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 19:55

امروز در رویا بودم....رویای بودنت وای که چقدر حجم دلتنگی من برای تو وسیع شده... حتی برای لحظه ای بوییدنت آسمان و زمین را به هم میزنم بخدا دیگر نمیتوانم...زندگی بدون تو ..خود خود جهنم است چقدر خودم را به در و دیوار بزنم و باور کنم که هستی نه می توانم باور کنم که هستی...نه می توانم باور کنم که دیگر نیستی.. جهان بدون نفسهایت،بدون بویت،بدون آن صدای زیبایت که همیشه برایم میخواندی..جهان بدون حرفهایت، ب یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : رویای,بودنت, نویسنده : deltangi7267 بازدید : 13 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:32

حالم بد است... بند بند وجودم گر گرفته از زخم هایی که خوردم...از حرف هایی که نزدم... از راه هایی که نرفتم... از اشک هایی که ریختم و گاهی نریختم و آن قدر درونم جمع شده که میترسم روزی تمام این اشک ها روی سرم آوار شود... این روزها تنها خودم خودم را بغل میکنم...و حالم را تنها خودم میفهمم...تنها خودم... دور خودم چرخ میزنم ..چرخ میزنم...انگار خودم را هم دور میزنم با تظاهر کردن به اینکه حالم خوب است... سر یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 12 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:32

دلم گرفته..دلم تنگ شده برای شب های بارانی که بوی نم تمام اتاقم را می گرفت و پشت شیشه درختان و آسمان را نظاره می کردم فارغ از همه چیز و همه کس... زیر باران قدم میزدم و بی بهانه میخندیدم... ذهنم ،این ذهن شلوغ من خالی بود از هر سرو صدایی ..نمیدانم حکمتش چیست که دلم آرام و قرار ندارد دیگر خیلی وقت است دلم بهانه ای میخواهد برای دادزدن سر کسی ...بد و بیراه گفتن ..گریه کردن...مشت کوبیدن به دیوار قلبم... یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : طلسم, نویسنده : deltangi7267 بازدید : 15 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:32

میخواستم ننویسم....میخواستم حالم بهتر شود و بنویسم... میخواستم دلتنگی ها و بغض هایم را فراموش کنم و بنویسم.. میخواستم شاد بنویسم... اما دقیقا همان زمان که میخواستم...خواستنم کافی نبود.... تعلقم را از من گرفت....نمیدانم تقصیر چه کسی است... همیشه تمام چیزهایی که دوست داشتم و به خاطرشان زندگی میکردم...از من گرفته شد... گرفته شد....به همین سادگی... نمیدانم از این به بعد می توانم دلم را آرام کنم یا نه یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : تعلق, نویسنده : deltangi7267 بازدید : 10 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 1:32

نمی دانم کجای این دنیا هستم..

نمیدانم شاید آواره ترین  ...با منطقی خسته و احساسی پوچ 

چشمانم را می بندم و باز با خستگی تمام باز می کنم و باز می بندم و باز .....

 

♥ چهارشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۹۵ ساعت 10:48 توسط نگین

یادگاری...
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 11 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 12:24

کجای این شهری؟ کجای این دنیا... یادم نبود از من خسته شدی و رفتی می دانستی تنها در آغوش تو آرام میگیرم و با یاد تو زندگی.... کسی را از دست داده ام که حس نبودنش و ندیدنش و نبوییدنش تمام دنیایم را آوار می کند... آوار.... بگو دیگر حس دلتنگی  و اشک هایم را با چه کسی تقسیم کنم وقتی نیستی و برای دیدنت باید یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 6 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 12:24

گاهی اوقات از کسانی ضربه میخوری و دلت را می شکنند که روزی ادعا می کردند به تو نزدیکند...

واین یعنی عدم اعتماد ...تجربه ثابت کرده به هیچ کس نباید اعتماد کرد..

گاهی همان اعتماد به شکل دیگری بر سرت آوار می شود...

کاش می آمدی و مرا از این آدمها می گرفتی و می بردی و می بردی و می بردی....

♥ پنجشنبه بیست و هفتم آبان ۱۳۹۵ ساعت 7:36 توسط نگین

یادگاری...
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 12:24

گاهی از خیلی از آدمهایی که در ظاهر به آنها ابراز محبت میکنی متنفری..   واین حس تنفر تپش قلبت را بالا می برد و حالت را خراب میکند و روحت را خدشه دار..   شاید برای خیلی ها پیش آمده باشد...تنفر واژه ایست که شاید در درونت کم کم و به مرور زمان ریشه می دواند..   اما وقتی در وجودت تنیده شد مثل خون توی رگ ه یادگاری...ادامه مطلب
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 10 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 12:24

اینجا تنها جاییست که خالی از هر اسارتی ، حرف میزنم

دلگیر بودنم ، غم هایم ، تنهایی هایم ، بودن و نبودنم ، اشکهایم ، آوارهایم ، استرس هایم ، خستگی هایم را واگویه میکنم...

زندگی را کنار میگذارم و تنها لحظه ای خالی از هر چیزی فقط حرف میزنم....

کاش همه چیز شکل دیگری داشت....

یادگاری...
ما را در سایت یادگاری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : deltangi7267 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 22 خرداد 1396 ساعت: 12:24